به همت سرکار خانم دکتر زینب نوری مدرس و مدیرگروه رشته مدیریت کسب و کار ، طی مصاحبه ای صمیمی و خودمانی این هفته نیز به معرفی یکی از دانشجویان برتر و شرکت و موسسه مربوط به وی و محصولات آن پرداخته خواهد شد . در این قسمت آقای محسن رنجبر مدیر موسسه لینگوکیدز معرفی میگردند:
من محسن رنجبر هستم.
۱) در ابتدا نیاز به درآمد مستقل باعث شد به فکر یک کسبوکار جدید باشم. حدود یک سال طول کشید تا مسیرم مشخص شود. جرقه شروع این مسیر از جایی آمد که دیدم پسرم بعد از تولد، با همکاری همسرم، علاقه زیادی به یادگیری زبان انگلیسی نشان میدهد.
از سن ۱۴سالگی به صورت حرفهای مشغول به کار شدم و همیشه در هر مسیری که قرار میگرفتم، تلاش میکردم مسئولیتهایم را به بهترین شکل انجام دهم.
خانوادهام تا جایی که در توان داشتند حامی من بودند، بهخصوص پدرم که همیشه برایم انگیزهای بزرگ بود تا بتوانم گوشهای از زحماتش را جبران کنم.
اگر دوباره انتخاب میکردم، همین مسیر را ادامه میدادم؛ شاید کمی زودتر، چون باور دارم بهترینها از طرف خدا برایم رقم خورده است.
۲) اولین قدم، بررسی دقیق این پروژه بود. چندین بار به تهران سفر کردیم و دورههای مربوطه را گذراندیم. ابتدا قرار بود نمایندگی بگیرم، اما به دلیل برخی مسائل تصمیم گرفتیم این ریسک را بپذیریم و مستقل از همه، این کسبوکار را آغاز کنیم.
قبل از این پروژه، به دلیل رشته تخصصیام چندین سال در حوزه پیمانکاری فعالیت داشتم و نسبتا موفق هم بودم؛ اما به دلیل جراحی زانو نتوانستم ادامه دهم تا اینکه وارد مسیر جدیدی شدم.
کسبوکار جدیدم را با اندوختهای که داشتم و مقداری وام، همراه با سه نفر شروع کردم و امروز با ۲۰ نفر ادامه میدهم.
۳) بزرگترین چالش من در ابتدا، نو بودن ایده پروژه بود؛ چرا که خانوادهها به روشهای قدیمی عادت داشتند و در برابر مدل جدید گارد میگرفتند.
بعد از حدود دو سال هم به بنبست کرونا برخورد کردم؛ زمانی که حدود ۴۰ درصد از مجموعههای مرتبط با کودکان تعطیل شدند.
با وجود هزینههای انجامشده و با تکیه بر اعتمادی که به این پروژه داشتم—اعتمادی که از تجربه خودم با پسرم نشأت میگرفت—هزینهها را با وام پرداخت میکردم و امیدوار به روزهای بهتر بودم.
در آن روزها فقط من و همسرم کنار هم بودیم.
۴) شاید بسیاری از مجموعهها فاکتورهای مشخص و ثابتی داشته باشند، اما برای من صداقت، جو دوستانه، نظم و انضباط، تخصصگرایی و مسئولیتپذیری همیشه در اولویت بوده است.
البته اشتباهاتی هم داشتهام و دارم، اما همیشه سعی کردهام آنها را جبران کنم.
۵) مشتری ایدهآل برای من کسی است که بدون پیشداوری زبانی یا روانشناسی وارد مجموعه شود و با صبوری به نتیجه دلخواه برسد.
تمام مجموعههای زبانی برای من رقیب محسوب میشوند، اما وجدان کاری، مسئولیتپذیری و روش نوین مجموعه ما باعث شده احساس کنم کسبوکارمان از دیگران متمایز است.
۶) تعریف من از موفقیت، رسیدن به آرامش نسبی است؛ چه از لحاظ مادی و چه معنوی.
بنابراین شکست زمانی است که این آرامش از من یا اطرافیانم گرفته شود.
۷) پیشنهاد من به کارآفرینان جوان این است که ابتدا بازار محصول خود را پیدا کنند، به پروژهشان اعتقاد راسخ داشته باشند، ایمان داشته باشند که «بیاراده خداوند برگ از درخت نمیریزد»، و در مسیر پروژه بههیچوجه ناامید نشوند.
اگر به گذشته برگردم، حتما برخی تعارفات و ملاحظاتی را که گاهی نسبت به دوستان یا شرکای کاری داشتم، اصلاح میکردم.
قطعا آرامشی را که برای خودم میخواهم، دوست دارم در مجموعهای بزرگتر و کاملتر نیز ایجاد کنم.
۸) نوسانات بازار، قدرت خرید و ریسکپذیری مراجعین حتما روی کار ما تأثیر داشته است.
سعی کردم تا جایی که امکان دارد شرایط جامعه را در نظر بگیرم و با سود کمتر، تمرکزم را روی جذب مخاطبان جدید بگذارم.
برخی تغییرات کوچک را اعمال کردهام، اما واقفم که باید تغییرات عمدهتری داشته باشیم و در حال برنامهریزی برای آن هستم.
۹) ایام کرونا بزرگترین چالش من بود.
واکنشم به تغییرات ناگهانی اقتصادی و سیاسی، صبوری و تلاش برای مدیریت تغییرات بدون واکنشهای شتابزده بود.
۱۰) با توجه به نوع کسبوکار ما، برای جذب نیروی متخصص با کمبود نیرو مواجه هستیم.
معمولاً کسانی که برای مهاجرت برنامهریزی دارند را نمیتوان متوقف کرد، اما سعی کردهایم با پرداخت مناسب و ایجاد جو دوستانه، این روند را کندتر کنیم.
به نظر من با توجه به روحیه جوانان و شرایط اقتصادی، بسیاری از آنها امیدی به کارآفرینی ندارند.
من هم شرایط را سخت میبینم، اما همچنان امیدوار به بهبود اوضاع هستم.
۱۱) خانوادهها نسبت به گذشته زمان و هزینه بیشتری برای فرزندانشان صرف میکنند و همین موضوع آینده این مسیر را برای من روشنتر میکند.
برنامههایی برای گسترش و تکمیل ایدههایی که در ذهن دارم نیز وجود دارد و امیدوارم با جذب بودجه لازم به اهدافم برسم.
هیچگاه به فکر مهاجرت نبودهام و نیستم و همیشه امیدوار به بهبود شرایط کشورم هستم.
در پایان، درخواست من از دولت این است که اگر حمایت نمیکنند، حداقل برای کارآفرینان مانعتراشی نکنند.
به امید سربلندی ایران.
والسلام.
آدرس پیج اینستاگرام: www.instagram.com/Lingokids.yazd